سلام
استفاده از مطالب سایت بلامانع است ولی لطفا منبع رو ذکر کنید. دوستانی که نظرگذاشتند و میخوان در وبشون استفاده کنند، هیچ موردی نداره و ما هم خوشحال میشیم که همه این مطالب بین همه پخش بشه. شاید مفید واقع شدند.
ممنون از دوستانی که از وب ما دیدن میکنند
از اخرین مطلبی که توی وب گذاشتم خیلی وقت میگذره . دلیلش بر فراموشی و کنار گذاشتن وب نبوده. و شاید گرفتاری ها و مشکلاتی که همه ما آدمها یک جوری با اونها دست و پنجه نرم میکنیم باعث میشه گاهی حوصله و وقت یک سری کارهارو نداشته باشیم. به هر حال از همه دوستانم توی این ماه عزیز التماس دعا دارم. امیدوارم که خدا همیشه گرهی از کار همه مردم دنیا باز کنه و در کنارش گره از کار ما..
امروز که داشتم توی کتابهای نگاه میکردم. به کتاب "باران یعنی تو برمیگردی" از نزار قبانی برخوردم. مجموعه ای است از اشعار عاشقانه و چون ایشون شاعری عرب زبان هستند شاید درک بعضی از جملات برای ما با اینکه ترجمه خوبی هم داره، مشکل باشه. اما در کل کتاب زیبایی بود.
مقدمه کتاب: صد نامه عاشقانه همه ی چیزیست که از خاکستر عشقم به جا مانده ! من هم مانند تمام شاعران و تمام مردان یادگاری هایی از عشق هایم داشته ام و رنگین کمانی از نامه ها... و این شجاعت را نداشتم که تمام آنها را در آتش بسوزانم..
عشق زیبا و بی غش است و زیباتر از آن چیزیست که از خود بر برگ های ما باقی میگذارد و خاکستر ی که بر انگشتانمان می نشیند.
زن زیباست و از آن زیبا تر رد گام هایش در نوشته های ماست. هنگامی که رفته است!! این نامه ها خاکستر عشق من است !چاپشان میکنم چون اعتقاد دارم که عشق یک هنرمند، عشق عمومی است نه خصوصی... و نامه های یک شاعر برای معشوقه اش، نامه های او برای تمام زنان جهان است..
دوباره باران گرفت
باران معشوقه من است!
به پیش بازی در مهتاب می ایستم و میگذارم صورتم را
و لباسهاسم را بشوید.
اسنفج وار..
باران یعنی برگشتن هوای مه آلود و شیروانی های شاد!
باران یعنی قرار های خیس!
باران یعنی تو بر میگردی،
شعر بر میگردد!
با عرض سلام . بعد از مدت ها بالاخره اومدم تا یک کتاب جدید رو معرفی کنم . خودم هنوز تا ته این کتاب رو نخوندم اما تا اینجایی که خوندم کتاب خوبی بوده. این کتاب نوشته دکتر خاویر کرمنت و ترجمه محمود فرجامی است.
واژه بیشعوری ، اگر چه از اسمش ممکن هست که ذهنیت بدی رو ایجاد کنه اما در این کتاب یک نوع بیماری معرفی شده. بیماری ای که خیلی از ما ها ممکنه که بهش مبتلا باشیم. در این کتاب خیلی زیبا ، به تمام زمینه های بیشعوری که ممکنه در افراد وجود داشته باشه اشاره شده.
کتاب بدی نبود و خود من تا جایی که فرصت کردم تونستم تقریبا نصف این کتاب رو بخونم اما به خاطر اینکه مدت ها بود در وب مطلبی ارئه نشده بود تصمیم گرفتم که این کتاب رو بهتون معرفی کنم..
این کتاب رمانی است به زبان ایتالیایی که توسط اوریانا فالاچی نوشته شده است. این کتاب توسط مانی ارژنگی ترجمه شده است که متن مترجم نیز بسیار زیبا است.این کتاب با زاویه دید اول شخص و در قالب نامه‌‌ای از راوی داستان، یک زن جوان که گویا خود فالاچی است،برای جنینی نوشته شده و فرزند نازاده‌اش را از مصیبت‌های دنیا و بی‌رحمی آن می‌آگاهاند.
تقدیم نامه کتاب:
به آنکه از تردید نمی هراسد به آنکه چراها را می جوید بی پروا از خستگی یا درد، یا مرگ . به آنکه معمای دادن یا دریغ کردن زندگی را فرا روی خود قرار می دهد این کتاب هدیه ای است از یک زن برای همهء زنان
جملات زیبایی از کتاب در ادامه مطلب قابل خواندن است. لطفا از دست ندهید...
قبل از هر چیز سلام
راستش این اولین مطلبم تو وب کاغذی هست... و از داداش و زن داداش گلم متشکرم که منو دعوت کردند...
اولین کتابی که میخوام توی وب کاغذی معرفی کنم... اولین کتابی هست که منو تا حد بسیار زیادی تحت تاثیر خودش قرار داد...
کتاب " پایی که جاماند " روز نوشت های سید ناصر حسینی پور در زندان های مخفی عراق هست...
راستش این کتاب اونقدر زیبا هست که من نتونم با قلم پر لکنت خودم در موردش اونطور که هست توضیح بدم...
اما شخصی رو میشناسم که با خوندن این کتاب حتی نماز خون شد...
و البته هیچ شخصی رو نمیشناسم که هنگام خوندن بعضی از جاهای این کتاب بغض گلوش رو نگیره...
در شرح این کتاب همین بس که بگم که رهبرمون آیت الله خامنه ای در مورد این کتاب فرمودند:
کتاب ماه پیشانی نوشته احمد شاملو که در سایت کتاب های صوتی قرار داده شده است . دارای داستانی کودکانه است. با صدا پردازی زیبا
این داستان، ماجرای دختری است به اسم شهر بانو که از بچگی او و سادگی او استفاده میشه و توسط یک زن گول زده میشه و مادرش رو سربه نیست میکنه و اون زن نامادریش میشه. که این نامادری از همان روزهای ورودش به زندگی این دختر و پدرش سر ناسازگاری با شهر بانو رو میذاره. این زن دختری هم اسم شهربانو داشته که به دلیل تفاوتی که بین زیبایی شهربانوی پدر و شهربانوی نامادری وجود داشته و حسادت های نامادری، روزگار سختی رو سپری میکنه. مادر اصلی شهر بانو که در خمره ای سرکه محبوس میشه به یک گاو تبدیل میشه ولی با شهربانو حرف میزنه ودر انجام کارهیا سختی که نامادریش به او تحمیل میکنه، کمکش میکنه.
