وب کاغذی

که با این در اگر در بند در باشد، درماند

وب کاغذی

که با این در اگر در بند در باشد، درماند

وب کاغذی

وب کاغذی منشوری است از برگرفته های ما از آنچه دیدیم و شنیدیم و خواندیم...

هم تازه رویم هم خجل،
..................... هم شادمان هم تنگدل

کز عهده بیرون آمدن
..................... نتوانم این انعام را

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

کتاب بوف کور صادق هدایت

سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۰۱ ب.ظ

صادق هدایت یکی از داستان نویسان توانای معاصر است، که با کتابهایی همانند بوف کور، سه قطره خون، سگ ولگرد بیشتر آشنا به نظر میرسد، اما به جرات میتوان گفت با وجود داستان های غم انگیزش نمی توان برچسب بد را به او و داستان هایش زد، داستانهای معروفش همچون داش آکل یا سه قطره خون یا امثال این گونه داستان ها که از وی به جا مانده است دارای قلمی زیبا و شرحی شگفت انگیزند.

هدف از نوشتن این متن نه شرح این نویسنده بزرگ است که از حیطه کاری من خارج است، تنها میتوان به توضیح مختصر کتاب بوف کور ( جغد کور) ، از آنچه که یک بار یک خواننده میتواند از این کتاب برداشت کند. اکتفا کنم.

نامگذاری این کتاب از این جهت است که نویسنده سایه خود را همانند جغدی میداند که مخاطب اوست و نوشته های او را می بلعد.


این کتاب از دو بخش کلی تشکیل شده است.

بخش اول:

 در این قسمت راوی مردی است که در خانه ای خارج از شهر در نزدیکی تپه ای زندگی میکند، وی که کارش نقاشی بر روی قلمدان هاست، همواره طرحی از یک تصویر که در آن پیرمردی در کنار رودی به سروی تکیه داده و دختری جوان هم به سمت او خم شده و گلی به او میدهد را نقش میزند. داستان از جایی شروع مشود که مرد از  روزنه ای در خانه خود همین تصویر را به چشم میبینید و هر چه در بیرون بدنبال آن میگردد آنرا نمی یابد. پس از مدت ها گشتن ناگهان دختر را با همان وصف قبلی در جلوی خانه خود می یابد و دختر خود را بر روی تخت وی می اندازد و جان می سپارد.

پس از جان سپردن وی ، راوی نقشی از صورت وی میکشد و دختر را به درون چمدانی سلاخی کرده و توسط پیرمردی که در همان نقش به درخت تکیه میداده در جایی کنار همان رود دفن میکند. و از پیرمرد کوزه ای در میابد که بعد از برگشت به خانه متوجه نقش صورت دخترک بر روی آن می شود. در همین حال راوی شروع به نگارش داستانی می کند که برگشت به ده های قبل است.

بخش دوم :

در این قسمت راوی ماجرای زندگی خود را از ابتدا که متولد شده شرح میدهد. که چگونه از مادر رقاصه خود متولد شد و سرنوشت مادرش چه شد و چگونه به دست دایه اش که مادر زنش هم شد سپرده شد. و زنش که آنرا لکاته می نامید، چگونه با رجاله ها فسق و فحشا میکرد و حتی یکبار هم کامی به وی نداد. بیشتر این قسمت فرقی است که وی خود را توسط ان سعی دارد از رجاله ها یا عموم مردم متمایز کند. با این حال دردهایی که در بستر متحمل می شود . سردی های همسرش همه و همه توهماتی را از سر وی عبور میدهند. به طرزی که منجر به قتل همسرش می شود.


داستان به همین خلاصه گی نیست، حتما ارزش خواندن را دارد، به اعتقاد من پس از خواندن این کتاب، خواندن تفاسیر موجود نیز میتواند کمک شگرفی به یافتن مفاهیم این کتاب کند. مفاهیمی که راوی به صورت غیر مستقیم به آن اشاره داشته. ولی متن داستان، ریشه های روان شناختی و توهمات عمیق راوی را بازگو میکند.

قسمتی از بخش دوم کتاب بوف کور :

"تنها مرگ است که دروغ نمی گوید!

 حضور مرگ همه ی موهومات را نیست و نابود می کند. ما بچه ی مرگ هستیم و مرگ است که ما را از فریب های زندگی نجات می دهد، و در ته زندگی، اوست که مارا صدا می زند و به سوی خودش می خواند. در سن هایی که ما هنوز زبان مردم را نمی فهمیم، اگر گاهی  در میان بازی مکث کنیم، برای این است که صدای مرگ را بشنویم... و در تمام مدت زندگی، مرگ است که به ما اشاره می کند."

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۹۲/۰۴/۱۸
  • ۹۱۹ نمایش
  • محسن

کتاب - داستانی

نظرات (۱)

این بوف کور واقعا کتاب عجیبی هست ... من بعد از 2 بار خوندن هنوز درکش نکردم
پاسخ:
واقعا حق دارید. اما تابحال نقد های روی بوف کور رو خوندید؟
جلال هم خیلی جالب صادق رو با این کتاب نقد کرده
من هم با اینکه نقد ها رو خوندم زیاد متوجه نشدم
اما به زوایای پنهان زیادی پی بردم
در کل آشنایی با صادق هدایت به همین راحتی ها نیست!!!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی