کتاب ماهی سیاه کوچولو را اولین بار با صدای همسرم گوش دادم که متنی بسیار گیرا داشت و شاید جز اولین کتاب هایی بود که میخواندم یا حتی گوش میدادم. شاید بر خلاف تصور افرار از نام این کتاب که به نطر کتابی مناسب برای سنین کودکی است، اما دارای مفاهیمی بنیادی هست که علاوه بر متن قصه مانند آن که میتواند تاثیری فوق العاده بر کودکان داشته باشد، تاثیری شگرف بر افراد دیگر هم دارد.
این کتاب متفاوت بودن و ایده های بزرگ داشتن در افراد را در مثال یک ماهی کوچکی میگنجاند که از کودکی فکر آزادی و رفتن از یک دریاچه کوچک را به یک دریای بزرگ در ذهن میپرورد. و بر خلاف تصور دیگران که دریایی وجود ندارد او می اندیشد که باید جایی بزرگتر و ورای تصور دیگران وجود داشته باشد. او میخواهد متفاوت فکر کند و بالاخره با وجود مخالفت های دیگران و تمسخر او، روزی تصمیمی بزرگ می گیرد و به دنبال یافتن دریا همه را ترک میکند تا به دیگران ثابت کند که ماندن و پوسیدن در جایی کوچک همانند این دریاچه چیزی است که بستگی به تفکر افراد دارد و او بالاخره رفت و دریا را یافت... و به دیگران ثابت کرد که همیشه باید در امید بهسر برد در امید جایی بزرگتر و فراخ تر از جایی که هم اکنون هستیم، ماندن، نوعی پوسیدن است و برای زنده بودن باید رفت و در حرکت بود...
ا
- ۰ نظر
- ۲۴ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۹
- ۵۵۵ نمایش